نامه صد و شصت و پنجم- فروردين ماه 95- ***سال نو مبارك***
به نام خداي مهربون خالق زيبايي ها
خداي مهربونم شكرت بخاطر طي شدن سال 94 به خوبي و خوشي در كنار عزيزانمان
اميدوارم سال 95 هم سالي پر از شادي و آرامش و خوشبختي براي همه ما باشه.
بريم سراغ عكسهاي گل پسران من در فروردين 95
سفره هفت سين ساده ما
بعد از كلي جمع كردن شاخه درخت و رنگ زدن اونا براي درست كردن يك هفت سين متفاوت و آويزن كردن اون از سقف براي در امان موندن از دست وروجكهاي بازيگوش , آخر هم وقت نشد و هفت سين ساده اي روي ميز چيدم كه در روز دوم توسط آرسين جون كن فيكون شد. البته سيب هفت سين كه در همون ساعات اول توسط آرسين گاز زده شد.
روز اول عيد. دوربين رو برداشتم تا از گل پسراي خوشگلم عكس بگيرم ولي آرسين كلي گريه كرد و دوربين رو ازم گرفت . با موبايل عكس گرفتم.
در حال عيد ديدني رفتن
روز دوازدهم فروردين . خواجه مراد
در نتيجه كشمكش هاي گل پسران سر صندلي قرمز , خاله جون فريبا صندلي سبز رو براي آرسين جون خريد و به كشمكش ها پايان داد.
سانيار و تفنگ آب پاش و خيس كردن زمين و زمان!
آرسين و تقليد از داداشي و شليك با سشوار به سمت مادرجون كه در اون سمت عكس دستهاشو بالا برده!
در نخستين روزهاي سال نو , پس از خوردن اين آبميوه كه در دستان سانيار هست و بعد از يك عصر خوب و تفريح در پارك ملت خريديم , از صبح روز بعد سانيار دچار اسهال و استفراغ شديد شد كه نميدونم ربطي به آبمويه داشت يا نه . و همون روز هم گربه اومد دو تا جوجه هاي زرنگ ما رو خفه كرد ومن كلي گريه كردم و سانيار هم تا چند وقت از گربه و از خونه خودمون مي ترسيد!
بابايي طفلي از دست شما دو تا جوجه ناقلا نمي تونه يه بار هم به راحتي بره حموم!!!
بازي هاي داداشانه! قربون داداش بزرگه بشم كه داداش كوچيكه رو ميكشه.
قربون داداش كوچيكه بشم كه اينقدر آروم نشسته تا داداشي زور آزماييش رو انجام بده.
خرابكاري هاي آرسين ناقلا و ريختن پودر لباسشويي روي فرش و داخل كابينت ها
بازي با تبلت
پف فيل خورون!
پا در كفش بابايي!
جيگر طلاها
پارك نزديك خونمون
سانيار در محل كار مامان
سانيار و تماشاي بارش تگرگ در محل كار مامان
آرسين جون دستشو دراز كرده تا موبايل مامان رو بگيره. طوري افتاده عكس كه انگار اين عكس رو آرسين از خودش انداخته!!!