نامه صد و بيست و هشتم - پسر داشتن يعني ...
پسر داشتن یعنی یه اتاق پر از توپ و تفنگ و ماشین
اتاقی پر از رنگهای آبی و سبز و قهوه ای
پسرداشتن یعنی پیدا کردن تیرو کمان و تفنگ بادی گوشه گوشه خونه
پسرداشتن یعنی گشتن تو این مغازه و اون مغازه دنبال لباس مرد عنکبوتی
پسر یعنی کله گفتن و سر زدن به هم و گفتن آخ هم زمان
پسر داشتن یعنی کلاه و کفش های اسپرت کوچک یعنی کروات و پاپیون و کت ها و کفش های چرم مردونه سایز کوچک
پسر یعنی عاشق موزیک و موسیقی بودن یعنی پسرونه رقصیدن و گفتن آهههه بیا اوه و کلی صداهای پسرونه ی دیگه موقع شنیدن آهنگ و سر و گردن چرخوندن
پسر یعنی رقص هلکوپتری و رپی یعنی عاشق آهنگ های ریتمیک خارجی بودن
پسر یعنی یه کمد پر از لباسهای پسرونه و شلوارک و شلوارهای بگی و رپی و لباسهای طرح بن تن و بت من و انگلی برد و باب اسفنجی
پسر داشتن یعنی دست نوازش کشیدن محکم رو صورت مادر و گفتن نازززززززززززززززی
پسر یعنی محبت کردن به زبان خشن یعنی کتک زدن و گاز گرفتن مادر بجای گفتن دوستت دارم مادرم
پسر یعنی تند تند بزنه رو شونه مامان و یک ریز بگه ماما ماما بعد که نگاش کنی بگه بوسسسسسسس و لبای خیسشو به لبات بچسبونه بعدش بگه بغلللللل و تو محکم بغلش کنی
پسر یعنی انرژی مضاعف مضاعف، یعنی تحرک و بازی زیاد
پسر یعنی دوچرخه سواری بدون ترس
پسر یعنی شجاعت, تکیه گاه مادر بودن
پسر داشتن یعنی دنیای غرور و مرام و معرفت برا مامان و بابا
پسر یعنی حس امنیت که کسی هست بتو نیاز داشته باشه تو آغوشت بخوابه بدون هیچ ترسی که یعنی امن ترین جای دنیا آغوش پر مهر و گرم مادره
پسر داشتن از دیدگاه من و توی شرایط من یعنی سایز کوچک بابا بودن یعنی بازی با ناخنهایت که یادت بیاورد پسر همسرت است.
پسر یعنی نفس یعنی عشق مادررررررررررر
یعنی خون و جان و همه ی وجودم
پسر یعنی بوی مردانه داشتن در حین کودکی یعنی بدونی پسرت می تواند پدری باشد مهربان پس تلاش می کنم پدر و همسری مهربان بسازم،امیدوارمممم
***خداي مهربونم شكرت بخاطر گل پسرهايي كه بهم دادي***