سانيار جونسانيار جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
آرسين جونآرسين جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

دلخوشی های من با پسرانم

نامه صد و پنجاه و يك- گل پسران من در تير ماه 94

1394/5/7 12:54
نویسنده : مامان فاطمه
318 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسراي دوست داشتني من

دومين ماه از تابستان امسال همزمان بود با ماه رمضان و  گرمترين روزهاي عمرم رو در اين ماه تجربه كردم و درجه حرارت گاهي به حدود 40 درجه ميرسيد.

آرسين جون هم در اين ماه دندون در آورد و هر از گاهي اسهال ميشد. دومين دندون آرسين جون در 24 تير ماه در هفت و نيم ماهگي به سلامتي دراومد و حالا گل پسرم دو تا دندون خوشگل پايين دهانش داره.

آرسين جون ماشاله بسيار پر تحرك و بازيگوش و كنجكاو هست و مثل فشنگ سينه خيز از اينور به اون ور ميره تازگي ها دستش رو از جايي ميگيره و بلند ميشه ولي تعادلش رو نمي تونه حفظ كنه! دست و پاهاشم صاف ميكنه ميخواد چهار دست و پا بره.وقتي كنار من نشسته مياد دستاش رو ميذاره روي پام خودشو بلند ميكنه كه بياد تو بغلم بشينه. وقتي از سركار ميام اينقدر ميخنده و ذوق ميكنه سريع سينه خيز خودش رو به من ميرسونه تا بغلش كنم در غير اينصورت گريه ميكنه. سانيار جون هم مياد سمتم و بغلم ميكنه و ميگه سلام ماماني خوبي؟ فداي گل پسراي خوشگلم بشم.

دست زدن و رقصيدن رو هم آرسين جونم ياد گرفته و با شنيدن آهنگ خودش رو عقب جلو ميبره . چند وقت پيش عروسي رفته بوديم آرسين با صداي بلند آهنگ اينقدر هيجان زده شده بود كه از تو بغلم ميخواست خودش رو پرت كنه به طرف محلي كه خانم ها در اونجا داشتن ميرقصيدن! سانيار گلم هم كه معمولا در اين مراسمات ميره سمت آقايون اين سري دوست داشت پيش ماماني و مادرجون باشه و اومد سمت خانم ها. و ديدن عروس و فشفشه بازي و نورافشاني عروسي خيلي براش جالب بود و چون در اينطور مواقع كمي هم كم رو هست خاله جون فريبادستشو گرفت برد سمت سن مخصوص رقص و دست در دست خاله جونش كمي هم رقصيد قند عسل من.از اونروز گاهي ميگه مامان بريم عروسي! عروس خانوم دختر خاله من سارا جون هم سانيار رو بوسيد و سانيار خيلي خوشحال شد و  بعدش به من ميگه مامان عروس سفيد بود!

تازگي آرسين جون به خوردن مي مي بيشتر از قبل علاقمند شده و وقتي ميخوام شيرش بدم هيجان زده ميشه و ميخنده  گاهي اوقات هم در حال خنديدن چشاش رو ميبنده و دهانش رو باز ميكنه حاضر و آماده كه من مي مي رو بذارم دهانش و بخوابه . اكثر اوقات هم كنار من در حال مي مي خوردن خوابش ميبره . يه چيز جالب اينكه هميشه در حاليكه خوابش برده وقتي از كنارش پا ميشم و روش پتو ميندازم همون لحظه در خواب ميخنده! الهي قربونش برم من

سانيار جون خيلي داداشي رو دوست داره و باهاش بازي ميكنه, قلقلكش ميده و ... گاهي اوقات هم بازي هاش يه كم خشن ميشه ! مثلا خودشو ميخواد بندازه رو آرسين و غش ميكنه از خنده!!! امان از اين شيطنت هاي پسرانه

با داداش كوچولو دالي بازي ميكنه و سعي ميكنه حركاتي انجام بده كه آرسين رو بخندونه. آرسين هم دالي بازي رو از داداشي ياد گرفته و با پتو دالي بازي ميكنه و ميخنده. سانيار وقتي داره حركات خنده دار در مياره هي ميگه : آرسين منو نگاه كن. اگه آرسين حواسش به جاي ديگه باشه ميگه ماماني بهش بگو منو نگاه كنه!!! تازگي اين جمله ((بهش بگو)) رو زياد استفاده ميكنه قند عسل من. گاهي اوقات هم براي راضي نگه داشتن داداش سرشو مياره نزديك  و آرسين بازيگوش هم موهاي فرفري و خوشگل داداشش رو ميكشه و سانيار گل من هيچي نميگه و با خنده هاي داداشش ميخنده! گاهي هم به من ميگه ماماني من آرسين رو خيلي دوست دارم. يا ميگه ماماني آرسين منو خيلي دوست داره.

تازگي هم ميگه قربونت برم آرسين جون! يا ميگه قربون چشمات بشم!! اولين كسي كه سانيار جون درموردش گفت دوستش دارم و قربونش برم داداش كوچولوش آرسين بود!

آرسين من قدر داداش بزرگت سانيار جون رو هميشه بدون چون بي نهايت دوستت داره و هميشه هواتو داره.

دوتاشون هم برنامه خندوانه رو خيلي دوست دارن و ميشينن پاش و ميخندن. البته به همراه بابايي شون!!!

اواخر تير ماه و سفر يك روز و يك شبه ما به اخلمد

پسر خوش تيپ مامان كه عينكش رو ميزنه بالاي سرش!!!

سانيار و آرسين در طرقبه مشغول خوردن بستني

گل پسرها در پارك

آرسين جون و بازي با مجله

اغلب اوقاتي كه از آرسين عكس ميگيرم سانيار مياد ميگه ماماني از منم عكس بگير!

فداي خنده هاشون بشم

عكاسي در جهت عكس گرفتن از اولين دندن آرسين!!

گل پسرم تازه از خواب پاشده اينجا

تو حموم دو تا گل پسر ميشينن تو استخر بادي و آب بازي ميكنن

سانيار دوست نداره سرش رو بشوريم و بابايي براش عينك شنا خريده بزنه به چشاش تا آب تو چشمش نره ولي بازم سانيار قبول نميكنه و عينك آفتابيش رو با خودش ميبره حمام و ميزنه به چشمش!!!

منم تازگي كلاس شنا ثبت نام كردم ديشب داشتم براي سانيار توضيح ميدادم كه ميرم شنا مثل يه حمام بزرگ هست و عينك شنا ميزنم به چشمم! بعد سانيار ازم پرسيد : نمي ترسي؟؟؟

آقا سانيار بعد از حموم

آقا آرسين بعد از حموم

20 تير ماه آقا سانيار در محل كار ماماني

آرسين و تبلت!

شريك شدن تماشاي فيلم در تبلت با داداش كوچولو!

آرسين جون مثل سانيار جون خيلي نون دوست داره! خيلي هم راحت مي تونه نون بخوره ماشاله!

سر سفره افطار!

يه روز سانيار يه شكل عجيبي خوابش برده بود! پاهاش تو هوا بود و خوابيده بود! منم ازش عكس گرفتم!

آرسين در حين بازي رو زمين خوابش برده!

داداشي ها در مهموني افطار

خونه مادرجون يه فضاي حدود 70 سانتي بين مبل و ديوار ايجاد شده  سانيار هميشه ميره اونجا بازي ميكنه و ميگه اينجا خونه سانياره!  اسباب بازيهاشم هميشه اونجاست.

گاهي اوقات آرسين هم ميره اونجا و با اسباب بازي ها بازي ميكنه و حسابي ذوق ميكنه.

آرسين در خونه سانيار !!

اين ماه چندين بار سانيار رو راضي كرديم بياد آرايشگاه موهاشو كوتاه كنيم ولي به محض رسيدن به آرايشگاه باز مخالفت ميكرد! آخر هم مادرجونش موهاش رو كوتاه كرد كه انصافا خوشگل هم شد.

سانيار با موهاي بلند

سانيار با موهاي كوتاه

آرسين جون در حال دست دستي كردن براي اولين بار

سانيار جون در حال تماشاي داداشش كه دست دستي ياد گرفته!

آرسين هم مثل داداشي بادكنك خيلي دوست داره!

آرسين و شارژر موبايل

آرسين و عروسك

سانيار : مامان از منم عكس بگير.

مامان : بخند

و اينم خنده ساختگي!!

بعدش واقعي شد!

محبت هاي خشن سانيار به داداشش يه روز صبح زود كه هر دو از خواب پاشدن!

سانيار و آرسين در حال تماشاي خندوانه!

نقاشي خوشگل سانيار جون

سانيار : مادرجون ببين گاو كشيدم!

سانيار : مادرجون ببين كلاغ كشيدم!

يه روز سانيار جون  از  تو حياط خونه مادرجون خاله فريبا رو صدا ميزنه و ميگه خاله بيا !خاله بيا لاك پشت! خاله جونش وقتي ميره ميبينه يه دونه سيب زميني روي پله افتاده و سانيار جون فكر كرده اون سيب زميني لاك پشت هست!خنده خدايي بي شباهت هم نيستن! قربون گل پسربانمكم بشم من.


 

پسندها (2)

نظرات (6)

مسئول سایت نی نی عکس
7 مرداد 94 13:46
سلام خوشحال میشیم عکس پسرای گلتون و برامون بفرستید تا ان شالله برنده این هفته ما ایشون باشه ارسال عکس از طریق این لینک http://www.niniaxs.ir/index.php/upload
رضا
9 مرداد 94 5:48
عالیه !!! ****** ممنونم
صبا
10 مرداد 94 15:25
سلام دوست عزیز من از وب فافاجون اتفاقی اومدم اینجا! وبتون خوشگله و ماشاالله هزارماشاالله دوتا پسر شیرین دارید خدا بهتون ببخشه با اجازه لینکتون میکنم خوشحال میشم به منم سر بزنید... ******* ممنون عزيزم خوشحال شدم از آشنايي با شما لطف داريد وبلاگ شما و گل پسرتون هم خيلي زيبا و دوست داشتني هستن
مامان نی نی
13 مرداد 94 23:36
سلام فاطمه جون ماشاالله به این پسرای ناز و خوش اخلاق خیلی قشنگ نوشته بودی ممنون ****** ممنونم شكوفه جونم
آنیتا
14 مرداد 94 19:17
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* آپ کردم *•~-.¸,.-~*............
تبادل لينک رايگان
22 مرداد 94 0:05
سلام عزيزم وبلاگ خيلي قشنگي داري آيا دوست داري وبلاگت را به هزاران كاربر اينترنت معرفي كني؟ همين امروز لينك خودت رو به صورت رايگان ثبت کن تا 1000 بازديدکننده رايگان فقط تا آخر سال دريافت کني و رتبه خودت رو افزايش بدي